قد هزارتاد آسمون کبوتراتو دوست دارم وقتی میام به مشهدت سوغاتی گندم میارم
با خاک کفش داری تو آقا چشامو سو میدم با گفتن رضا رضا به خودم آبرو میدم
دنیا بدون تو رضا از خونمون کوچیکتره وا نمی شه دلم آقا با صدهزارتا پنجره
بس که به مشهداومدم جاده ها بام رفیق شدن چرا نمیرسم به تو ثانیه ها دقیق شدن
امید دارم اگه بیام دوباره پاکم بکنی تو صحن اسماعیل طلا یه گوشه خاکم بکنی
آقا چی می شد توبگی خونتو جمع کنوبیا رها بکن زندگیتو بیا به مشهدالرضا
کاشکیمیگفتی خونه ات یه حجره تو صحن طلاست دادمیزدم آی آدمها صاحب خونم امام رضاست